اندیشه های طلبگی

برای بهتر شدن باید اندیشید...

جزیره های حوزه

نیاز به توضیح دادن نیست که امروزه تا چه حد نیازمند سرعت در تولید داده های منسجم علوم انسانی هستیم؛ زیرا هرچه را قلم من بخواهد بنمایاند با وضوح بیشتر در جلوی چشمان ماست.

هریک از حوزویان پاسخ این نیاز را از دریچه‌ای دیده اند؛ ولی بیش از این که به هدف خود رسیده باشند در دریای علوم حوزوی جزیره‌‌هایی را شکل داده اند و معمولا ارتباط با سایر جزایر فکری را نمی پذیرند! بی تردید این تک جزیره‌ها نمی توانند از مرزهای اسلام دفاع کنند، چون بیشتر مشغول دفاع از مرزهای جزیره فکری خود هستند و نگاه های فکری دیگر را فقط به عنوان یک سوژه نقد و نپذیرفتن (به صورت حداکثری) می بینند. راه حل ساده است اگر به جای تمرکز بر نقاط افتراقی که مرزهای جزیره ها را مشخص می کند به نقاط اشتراک توجه کنیم تا از این جزیره‌های پراکنده، قاره‌ای قدرتمند بسازیم. راه حل ساده است اگر اجازه دهیم بحث‌های علمی واقعی شکل بگیرد و نگاه ها نزدیک و نزدیک تر شود و در نهایت بر مدار نظریاتی اتحاد صورت بگیرد که از بیشترین اقبال برخوردار هستند. اما گویی این ساده‌ی دست یافتنی برای برخی دشوار و نخواستنی است، بی تردید در صورت اصلاح نشدن این وضع تمام جزیره‌ها به زیر آب خواهد رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

بسته اندیشی در لباس آزاد اندیشی

علی رغم تمام مذمت هایی که نسبت به جمود و بسته اندیشی صورت می گیرد، نسل جامد اندیشان منقرض نشده است! بعد از هجمه های شدید به "بسته اندیشی" ، چندان دور از انتظار نبود که حتی جامد اندیشان دامن خود را از این ننگ پاک کنند و دست کم ژست آزاداندیشی به خود بگیرند. این ترکیب نامیمون، فرزند ناخلفی را به وجود آورده است که نه آزاد می اندیشد و نه مذمت های بسته اندیشی را در حق خود روا می دارد. و صدالبته خلقی است به غایت پنهان، بنابراین اصلا دور از انتظار نیست که در گوشه ای از عالم ذهن نویسنده این سطور هم مخفی شده باشد.

خوب است دنبال نشانه های این خلق ریاکار بگردیم تا از شر چموشی های آن تا حدودی در امان بمانیم.

نشانه اول

سخن دیگران را نمی شنود تا در آن تامل کند، بلکه می شنود که رد کند! یعنی نتیجه از ابتدا مشخص است و اصلا قرار نیست چیز جدیدی پذیرفته شود، فقط راه رسیدن به این نتیجه را باید جست.

نشانه دوم

در هنگام گفتگو چندان علاقه به شنیدن ندارد. چون باور دارد که در سخنان دیگران مطلب آموختنی‌ای نیست یا نادر است.(همه یا غالب علم همان چیزی که در ذهن اوست یا احتمالا در آینده در ذهن او کشف خواهد شد.)

نشانه سوم

اگر با حرفی کنار بیاید، به گونه ای آن را به باورهای خود بازمی گرداند، گویی تمام اندیشه های صحیح به گونه ای از افکار او سرچشمه گرفته است و بعدا  در ذهن دیگران دچار آلودگی شده است و زلالی اش را از دست داده است!

نشانه چهارم

سخن شما را در دوراهی قرار می دهد، یا حرف مرا می زنی یا معتقد به فلان حرف باطل هستی!

نشانه پنجم

وسط یک گفتگوی داغ علمی که جای دلیل آوری است، یک باره شروع می کند به نصیحت کردن شما!

برای مثال "حرمت ها را حفظ کن! "، "فلانی گردن شما خیلی حق دارد"، "فلانی استاد شماست"...! (این ها همه معادل همان " نقد نکن" یک آدم بسته اندیش  است)

نشانه ششم

...

دیدن این نشانه ها را در هیچ فردی بعید ندانید از مدعیان آزاداندیشی گرفته تا مدعیان تقوا و دین داری! و حتی خودتان!

و البته همچون سایر ویژگی ها غلظت آن در افراد مختلف متفاوت است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

حقیقت این جا نیست!

یکی می نویسد وقتی حفظ اسد مهم تر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری دور از انتظار نبود!

دیگری گلایه می کند که چرا آقای روحانی به جای سفر به خوزستان و رسیدگی به مشکل ریز گردها به عمان سفر می کند و به دنبال گفتگو و سازش با کشورهایی است که ایران را تهدید می کنند.

اولی را یک اصلاح طلب و دومی را یک اصول گرا ! این سبک سخنان را چقدر شنیده اید؟!

این که کمک به سوریه و حفظ اسد کار خوبی است یا نه و نیز این که سازش با کشورهایی که ما را تهدید می کنند ذلت است یا نه؟! بحث جداگانه ای است، ولی بی تردید، بی ربط ترین چیزها نسبت به حل مشکل ریزگردهای خوزستان است!

جالب است که این بی ربطی را طرفداران جریان سیاسی مخالف خوب متوجه می شوند، و با ژستی روشنفکرانه حریف را به رعایت اخلاق پند می دهند. اما معمولا متوجه نیستند که هم فکرهای سیاسی خودشان چه سخنان بی ربطی تقدیم رسانه ها می کنند.

آنچه که من می فهمم  نه اصول اسلام چیزی که اصول گرایان نشان می دهند و نه راه کارهای مدرن غرب برای حل مشکلات چیزی است که اصلاح طلبان آن را ادعا می کنند.(بد حال تر از همه، جریانی است که به اسم اعتدال تمام نقص ها را در خود جمع کرده است.) بی تردید نه حقیقت و نه واقعیت متاعی نیست که در دکان این فرصت طلبان سیاسی یافت شود.

چند درصد از ما(از اصول گرا گرفته تا اصلاح طلب و شاید معتدل) واقعا ریشه ی مشکل ریزگردهای خوزستان را می دانیم؟! و چه اندازه از راه حل ها و موانع آگاهیم؟! بی تردید تا وقتی که رسانه های ما پر است از مچ گیری های سخیف جریان های سیاسی،جایی برای نشر و اندیشیدن به مسائل واقعی نخواهد ماند. که اگر این طور نبود،قطعا راه حل های واقعی مطالبه عمومی مردم می شد و هر دولتی با هر طرز فکری، مجبور به اقدام عملی و جدی می شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

ادب فروشان


اگر دنبال متقی ترین افراد هستید، بی تردید یکی از مجموعه هایی که باید مد نظرتان باشد حوزه های علمیه است.  بی شک اسطوره های تقوا را باید در تاریخ و حال حاضر این مجموعه یافت.

اما در همین مجموعه افرادی هستند که بی نظیر یا حداقل کم نظیر اند، افرادی مودب به آداب، آدابی که به سختی می توان استحبابشان را در آن حد و حدود که ایشان رعایت می کنند، اثبات کرد؛ اما ایشان از باب احتیاط اهل رعایتند.

چنان اهل رعایتند که هنگام سوال پرسیدن از ایشان واهمه داری مبادا اندکی موجب رنجش ایشان شوی و در دم گرفتار تیر غیب گردی.

در حال و هوای فروتنی به سر می بری، که به ناگاه منظومه فکری ات را در هم می ریزند و تو را دچار تناقض عاطفی می نمایند.

محبتی که نسبت به رعایت بسیار آنان داشتی و اشمئزازی که در اثر لگدمال شدن انصاف به تو دست می دهد! هنگامی که با نگاه مخالف چنان رفتار می کنند که گویی کافری است حربی! هنگامی که بدون دقت و تامل در مقصود فرد مخالف، سطحی نگرانه او را متهم به عناوینی همچون دروغ گویی می نمایند!

ماجرا وقتی عجیب تر می شود که با فردی مشهور الحال که ساختارهای عقیدتی را زیر سوال برده است و دست در دست دشمنان اسلام دارد با کمال ادب سخن می گویند، اما شخصی که در چهارچوب های عقیدتی نگاه فقهی و اصولی متفاوتی دارد را جهنمی،... می نامند!!!

رعایت ادب مطابق طبع را باید تقوای سلیقه ای نامید و روشن است که تا چه حد از ارزش تقوا تهی است، زیرا اساسا تقوا تقوا است وقتی تابلوی توقفی باشد برای تمایلات نادرست نفسانی! بی تردید هیچ لباس توجهیی نمی تواند چهره زشت این بی انصافی را بپوشاند و چه بسا آن را رسواتر نماید.

 بی شک کسی که این چنین انصاف را زیرپا بگذارد، دیگر ظاهر متینش در میان حق جویان خریدار ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

لمس ناکارآمدی


نگاه هدفمند به مجموعه ای که در آن فعالیت می کنیم لازمه رویه عاقلانه است.

رهاورد دین سعادت است، آیین های دینی باید این هدف را به طریقی ثمربخش متجلی کنند، مخصوصا ادیانی که داعیه کامل بودن دارند باید بتوانند در همه حوزه ها به نحوی کارآمد پاسخگو باشند، دینی که در بن بست شرایط اسیر شود، دین الهی و همه جانبه نیست، بلکه برداشت های غلطی است که ظرفیت هموار سازی راه سعادت را ندارد.

اساسا وقتی ترجیح آیینی بر آیین های دیگر را اثبات می کنیم باید ملتزم به تمام لوازم آن هم باشیم، قطعا غیبت صاحب عصر و ولی خداوند (عج) خلایی غیرقابل چشم پوشی است، که دست ما را از ارشادهای خطاناپذیر ایشان کوتاه کرده است. اما نمی توان پذیرفت با غیبت حضرت ولی عصر(عج) امر دین به تعطیلی بیانجامد.

اگر با غیبت حضرت ولی عصر(عج) بخشی از ظرفیت دین تعطیل گردد پذیرفتنی است. اما بن بست در ارائه علوم انسانی اسلامی معنا ندارد.

 تفاوتی ندارد که از ابتدا به بن بست باور داشته باشیم یا حوزه چنان سست، کند وناکارآمد عمل کند که نتیجه آن برای جامعه ی امروز همان تجربه ی بن بست باشد.(نکته ای که حتی حوزویان متجدد و دغدغه مند هم تاحدودی از آن غافل هستند.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

تحجر روی دیگر سکه سکولاریزم


سکولارها راهکارهای اجتماعی اسلام را مختص به زمان تشریع می دانند؛ فرمایشات اجتماعی پیامبر ص و معصومین ع را تشریع الهی نمی بینند، بلکه معتقدند این دستورات فقط از این جهت صادر شده است که معصومین ع در مواقعی حاکم جامعه بوده اند یا دست کم عضوی نخبه در جامعه، که شرایط همان زمان را دیده اند و راهکار مناسب را بیان کرده اند.

طبیعتا چنین راهکارهایی لزوما مناسب عصر ما نیست، زیرا شرایط عصر ما نسبت به عصر ایشان بسیار دگرگون شده است و این دگرگونی شرایط، در راهکارهای موقت معصومین ع لحاظ نشده است؛ بنابراین باید از اسلام به راهکارهای فردی آن اکتفا کرد تا انسان هایی مهذب تربیت شوند؛ در مرحله بعد این انسان های مهذب با اندیشه ی خود نظامی را تدوین کنند که پاسخگوی شرایط حال حاضر باشد.

متحجرین حوزه، پازل و جهانبینی سکولارها را به بهترین وجه کامل می کنند و تا حد زیادی به تئوری ایشان وجهه می بخشند. در فرآیند استنباط متحجرین، عقل نقش روشنی ندارد، عقلی که تاثیر به سزایی در توسعه و تضییق نصوص شرعی برحسب تغییر شرایط دارد، عقلی که مدار فهم مناطات احکام و مقاصد شریعت است؛ توجه به قرائن کلام و مصالح و مفاسد مقصود شارع در استنباط ظاهرگرایان رنگی ندارد و اصولا عنصر کارآمدی در اجتهاد ایشان حرف غریبی است، تا جایی که اگر مدتی با ایشان معاشرت کنید متوجه می شوید بی توجهی به نتیجه و کارآمدی در بین ایشان نوعی فخر و تعبد ممدوح تلقی می شود. آیا می توان از چنین روش و منش استنباطی انتظار ورود موفق به عرصه اجتماعی را داشت؟! چنین شیوه استنباطی بهتر از هر نوع استدلالی سخن سکولارها در ناکارآمدی نصوص دینی در تدوین نظامات اجتماعی را اثبات می کند و بهترین مثال ها را برای ایشان فراهم می آورد تا در محفل های خود مطرح کنند و به ساده اندیشی دین داران بخندند و سرآخر فتاوای ناکارآمد متحجرین را در کنار اندیشه های آرایش شده سکولاریسم قرار دهند و جامعه را بین این دو مخیر کنند!

انتخاب جامعه کدام خواهد بود؟

پیرزنی که قابلیت زاد و ولد ندارد، یا عروس آرایش شده ای که توانایی فرزندآوری دارد هرچند ناخلف و نابه کار؟

بین ادعا و عمل متحجرین فرسنگ ها فاصله است؛ ادعای کامل بودن دین اسلام و داشتن برنامه های متعالی برای همه عرصه ها کجا و رخوت زدگی و مرده وشی که امروز در روش علمی ایشان مشاهده می کنیم کجا؟ متاسفانه این قرائت ناکارآمد متحجرین از اسلام به پای اسلام نوشته می شود.

اگر شرایط به همین شکل پیش برود، در آینده ای نه چندان دور باید شاهد مصالحه ای نانوشته بین سکولارها و متحجرین باشیم، عرصه های اجتماعی و علوم انسانی در اختیار سکولارها قرار خواهد گرفت و دین به فضای فردی جامعه منحصر می شود، آن هم صرفا در میان عده ای محدود! و فرصت تاریخی انقلاب اسلامی برای نشر تعالیم اسلام به همین سادگی هدر می رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

هوش های بی عقل(نقدی بر فرضیه فرگشت)


تردیدی نیست که زیست شناسان غربی در شناخت طبیعت بسیار دقیق هستند و از شیوه های بسیار هوشمندانه ای استفاده کرده اند.

اما برخی از ایشان رابطه درستی بین اکتشافات خود برقرار نمی کنند و نتیجه درستی نمی گیرند!

فرگشتفرضیه اثبات نشده فرگشت(تغییر ژنتیکی اتفاقی و بدون هدف جانداران ) واقعا نمی تواند پاسخ گوی شکل گیری بسیاری از ژن های جانداران باشد، با این وجود همچنان شواهد نامعتبر زیادی در دفاع از آن ردیف می کنند.


فرگشت پاسخ گوی کدام رویدادهای ژنتیکی نیست؟  

خود دانشمندان غربی می گویند در طبیعت هرم تغذیه جانداران وجود دارد، مثلا از باکتری ها شروع می شود که بیشترین جمعیت را دارند تا برسیم به شیر و عقاب که راس هرم هستند و جمعیت کمتری دارند، در این هرم جاندار بالاتر از جاندار پایین تر تغذیه می کند، مثلا سوسک باکتری میخورد، موش سوسک را و روباه موش را و عقاب موش و روباه را می  خورد.

نکته: هرچه به طرف راس هرم برویم زاد و ولد کمتر می شود.

مثلا: زاد و ولد باکتری ها بیشترین زاد و ولد است( در هر دقیقه به تعداد زیادی تکثیر می شوند) و زاد و ولد عقاب کمترین( حدودا سالی یک تا سه تخم می گذارد و معمولا جوجه ای که زودتر به دنیا می آید جوجه های دیگر را می کشد.)

تصور کنید اگر راس هرم(عقاب) سالی ده جوجه می آورد، و یا هر باکتری نهایتا در یک ساعت به دو عدد تکثیر می شد؛ چه اتفاقی می افتاد؟

قطعا هرم تغذیه به هم می ریخت و قطعا جانداران طبیعت به سرعت منقرض می شدند،؛ زیرا جانداران بالای هرم به سرعت طبقه پایین تر کم جمعیت را می خوردند و از بین می بردند و بعد از آن خود جانداران بالای هرم به علت نبودن غذا منقرض می شدند.

چرا فرگشت(تغییر ژنتیکی اتفاقی) به این سمت نرفته است و نمی رود ؟ و همیشه از زمان دایناسورها تا الان شاهد این زاد و ولد منظم در هرم تغذیه بوده ایم؟

پس نه تنها این اختلاف ژن های جانداران اتفاقی نیست بلکه کاملا هدفمند،منظم و دارای خالقی حکیم است.

از این دست هماهنگی های حیرت انگیز و غیرقابل انکار در طبیعت بسیار است، قرآن درباره افرادی که این رابطه ها را نمی بینند تعبیر زیبایی دارد.


 آیه171 سوره بقره:

وضعیت کافران مانند حیوانی است که کسی جملات معناداری را در گوشش فریاد بزند اما آن حیوان جز بانگی نامفهوم چیزی نمی شنود؛ این افراد کر و لال و کور هستند و هیچ درنمى یابند.( وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ.)


پی بردن به این هماهنگی ها حضور قلب و آرامشی نیاز دارد که با زندگی مومنانه و دوری از گناه حاصل می شود و عقل همان  حضورقلبی است که کل نگری و ربط درست بین دانسته های پایین دستی را برای ما فراهم می آورد، حقایقی که بسیار واضح هستند اما بعضی به خاطر روح گناه آلود و عدم سنخیت، اصلا ملتفت آن نمی شوند. حتی وقتی به آنها تذکر داده می شود و چراغ جلوی چشمان آنها گرفته می شود، دنبال بهانه و چشم بندی برای ندیدن آن نور هستند، چون بین آن حقیقت و جهانبینی هوس گرایانه آنها فاصله ای است بی نهایت...

این ماجرا تا جایی پیش رفته است که عده ای از پوزیتیویسم های افراطی اساسا منکر چیزی به اسم عقل و استدلال های عقلی شده اند!(شاید به این خاطر که دیگر زحمت مناظره با موحدین را هم به خود ندهند.)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

مفاهمه حداکثری(کرسی های آزاد اندیشی)

مفاهمه همان طور که از اسمش پیداست فرآیندی طرفینی است، بنابراین باید گوینده ای باشد و پذیرنده ای؛ و باز همان طور که از اسمش پیداست باید فهم اتفاق بیافتد نه چیز دیگر، اما به هر دلیل گاهی مفاهمه نمی شود، یا حرف گوینده پذیرفتنی نیست یا شنونده توان هضم ندارد. به هرحال گوینده و شنونده در مقامی نیستند که همدیگر را قضاوت کنند و اصلا قضاوت کردن فایده ای ندارد، زیرا هرکدام نظر خود را می پسندد. در محیط های علمی گریزی از گاه گاهی عدم تفاهم نیست؛ بهترین حالتی که می شود تصور کرد فراهم آوردن محیطی است که در آن مفاهمه به حداکثر ظرفیت خود برسد؛ محیطی برای درست و کامل شنیده شدن سخن طرفین، محیطی انصاف مدار، فضایی که در آن طرفین به دنبال تحمل و شنیدن نظر مقابل باشند حتی اگر به غایت مخالف باشد؛ چنین محیطی برای هر طالب علمی بهترین است. این فرصت چیزی نیست جز همان کرسی های آزاداندیشی که جالی خالی آن در حوزه به شدت احساس می شود. کرسی های آزاد اندیشی فضای عرض اندام واقعی نظریات است، وقتی چنین فضایی فراهم نباشد باید منتظر قضاوت های ناآگانه طرفین نسبت به همدیگر بود، در فضای غبارآلود اتهام ها مشخص نمی شود کدام نظریه سرآمد است؛ چنین چیزی متناقض با هدف تشکیل مجموعه علمی است و خسارتی بزرگ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

یال های موستانگ

موستانگ

موستانگ اسبی تندرو و سرکش بود که هیچ اسبی به گرد پایش نمی رسید، اسب ها حسرت و آرزوی سرعت چهارنعل او را داشتند، موستانگ یال های بلندی داشت که گاهی جلوی چشم های او را می گرفت و نمی گذاشت موانع و چاله ها را خوب ببیند، و بارها به خاطر همین آسیب دیده بود؛ حتی تا مرز از دست دادن زندگی اش...

بعدها اسب های دیگر برای این که بتوانند مانند او باسرعت زیاد چهار نعل بروند، یال هایشان را بلند می کردند.


(حکایت ما و کشورهای پیشرفته صنعتی دنیا)


پ.ن: موستانگ نام نژادی از اسب هایی است که در غرب آمریکای شمالی در دشت های وسیع در گله هایی بزرگ در حال گشت و گذار هستند و در دل طبیعت باد،یال های رنگینشان را نوازش می کند. برای اولین بار این نژاد از کشور اسپانیا وارد آمریکا شد و به سرعت با محیط طبیعی خو گرفت و به هم زیستی رسید . طوری که امروزه تصور می شود این نژاد از همان ابتدا بومی  خاک آمریکا بوده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

عناوین خمسه و احکام اربعه

برخی عناوین در فضای انتزاعی و ذهن اقتضای رشد یا سقوط دارند مانند محبت به دیگران، عدل، صدقه دادن یا مانند ظلم،فحش دادن،غیبت کردن، دروغ گفتن...

و برخی عناوین در فضای انتزاعی و ذهن هیچ اقتضای رشد یا سقوط ندارند،  مانند: راه رفتن، حرف زدن، لباس آبی پوشیدن، صرف نگاه کردن، پیاده یا سواره رفتن...


این تفاوت روشن است.


اما در فضای حقیقی و خارجی به هرحال فعل و انتخاب ما ذیل یکی از عناوین اقتضامند قرار می گیرد و دارای نقش رشد دهنده و یا سقوط دهنده می شود، اما این نقش از برآیند همان عناوین انتزاعی اقتضادار حاصل می شود، این حرف درست نیست که بگوییم بررسی اقتضای عناوین انتزاعی کار درستی نیست، چون ما باید مشخص کنیم ملاک های های سنجش ما کدام هستند تا بتوانیم مصادیق حقیقی آن را معین کنیم، سوال می شود که آیا مثلا صرف حرف زدن هم اقتضایی دارد؟ و می تواند ملاک عمل قرار گیرد؟ پاسخ این است که خیر، ملاک نیست، و صرف حرف زدن مباح است، اما دروغ،غیبت، سخن محبت آمیز به پدر و مادر ملاک است، البته باز تاکید می کنم از همین عناوین ملاک دار باید برآیند گرفت تا مشخص شود وظیفه عملی و فعلی ما چیست.


شریعت و به تبع آن فقیه نمی تواند دست بر روی تک تک افعال بندگان بگذارد و یکی از عناوین چهارگانه واجب،مستحب،مکروه،حرام، را برای آن معین کند، بلکه مانند هر علم دیگر از کلیات صحبت می کند، و در فضای عناوین ناچارا باید عناوین بدون اقتضا را مباح نامید، بنابراین فایده اصطلاح اباحه در تحلیل علمی است.

البته افرادی هم دچار اشتباه شدند و این اباحه خاصه را به فضای حقیقت و فعل سرایت دادند و برخی افعال خارجی را بدون اقتضا دانستند، ریشه این اشتباه غفلت از اقتضامند بودن هرفعلی است.

بنابراین  نباید فضای عناوین را با فضای حقیقت خارجی افعال خلط کرد، عناوین واحد هستند ولی افعال قابلیت این را دارند که از جهات متعدد مصداق عناوین متعدد قرار گیرند.

در پایان بهتر است از این پس بگوییم

عناوین خمسه و احکام اربعه، زیرا اباحه حکم نیست و عدم الحکم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد