اندیشه های طلبگی

برای بهتر شدن باید اندیشید...

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

هوش های بی عقل(نقدی بر فرضیه فرگشت)


تردیدی نیست که زیست شناسان غربی در شناخت طبیعت بسیار دقیق هستند و از شیوه های بسیار هوشمندانه ای استفاده کرده اند.

اما برخی از ایشان رابطه درستی بین اکتشافات خود برقرار نمی کنند و نتیجه درستی نمی گیرند!

فرگشتفرضیه اثبات نشده فرگشت(تغییر ژنتیکی اتفاقی و بدون هدف جانداران ) واقعا نمی تواند پاسخ گوی شکل گیری بسیاری از ژن های جانداران باشد، با این وجود همچنان شواهد نامعتبر زیادی در دفاع از آن ردیف می کنند.


فرگشت پاسخ گوی کدام رویدادهای ژنتیکی نیست؟  

خود دانشمندان غربی می گویند در طبیعت هرم تغذیه جانداران وجود دارد، مثلا از باکتری ها شروع می شود که بیشترین جمعیت را دارند تا برسیم به شیر و عقاب که راس هرم هستند و جمعیت کمتری دارند، در این هرم جاندار بالاتر از جاندار پایین تر تغذیه می کند، مثلا سوسک باکتری میخورد، موش سوسک را و روباه موش را و عقاب موش و روباه را می  خورد.

نکته: هرچه به طرف راس هرم برویم زاد و ولد کمتر می شود.

مثلا: زاد و ولد باکتری ها بیشترین زاد و ولد است( در هر دقیقه به تعداد زیادی تکثیر می شوند) و زاد و ولد عقاب کمترین( حدودا سالی یک تا سه تخم می گذارد و معمولا جوجه ای که زودتر به دنیا می آید جوجه های دیگر را می کشد.)

تصور کنید اگر راس هرم(عقاب) سالی ده جوجه می آورد، و یا هر باکتری نهایتا در یک ساعت به دو عدد تکثیر می شد؛ چه اتفاقی می افتاد؟

قطعا هرم تغذیه به هم می ریخت و قطعا جانداران طبیعت به سرعت منقرض می شدند،؛ زیرا جانداران بالای هرم به سرعت طبقه پایین تر کم جمعیت را می خوردند و از بین می بردند و بعد از آن خود جانداران بالای هرم به علت نبودن غذا منقرض می شدند.

چرا فرگشت(تغییر ژنتیکی اتفاقی) به این سمت نرفته است و نمی رود ؟ و همیشه از زمان دایناسورها تا الان شاهد این زاد و ولد منظم در هرم تغذیه بوده ایم؟

پس نه تنها این اختلاف ژن های جانداران اتفاقی نیست بلکه کاملا هدفمند،منظم و دارای خالقی حکیم است.

از این دست هماهنگی های حیرت انگیز و غیرقابل انکار در طبیعت بسیار است، قرآن درباره افرادی که این رابطه ها را نمی بینند تعبیر زیبایی دارد.


 آیه171 سوره بقره:

وضعیت کافران مانند حیوانی است که کسی جملات معناداری را در گوشش فریاد بزند اما آن حیوان جز بانگی نامفهوم چیزی نمی شنود؛ این افراد کر و لال و کور هستند و هیچ درنمى یابند.( وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ.)


پی بردن به این هماهنگی ها حضور قلب و آرامشی نیاز دارد که با زندگی مومنانه و دوری از گناه حاصل می شود و عقل همان  حضورقلبی است که کل نگری و ربط درست بین دانسته های پایین دستی را برای ما فراهم می آورد، حقایقی که بسیار واضح هستند اما بعضی به خاطر روح گناه آلود و عدم سنخیت، اصلا ملتفت آن نمی شوند. حتی وقتی به آنها تذکر داده می شود و چراغ جلوی چشمان آنها گرفته می شود، دنبال بهانه و چشم بندی برای ندیدن آن نور هستند، چون بین آن حقیقت و جهانبینی هوس گرایانه آنها فاصله ای است بی نهایت...

این ماجرا تا جایی پیش رفته است که عده ای از پوزیتیویسم های افراطی اساسا منکر چیزی به اسم عقل و استدلال های عقلی شده اند!(شاید به این خاطر که دیگر زحمت مناظره با موحدین را هم به خود ندهند.)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

مفاهمه حداکثری(کرسی های آزاد اندیشی)

مفاهمه همان طور که از اسمش پیداست فرآیندی طرفینی است، بنابراین باید گوینده ای باشد و پذیرنده ای؛ و باز همان طور که از اسمش پیداست باید فهم اتفاق بیافتد نه چیز دیگر، اما به هر دلیل گاهی مفاهمه نمی شود، یا حرف گوینده پذیرفتنی نیست یا شنونده توان هضم ندارد. به هرحال گوینده و شنونده در مقامی نیستند که همدیگر را قضاوت کنند و اصلا قضاوت کردن فایده ای ندارد، زیرا هرکدام نظر خود را می پسندد. در محیط های علمی گریزی از گاه گاهی عدم تفاهم نیست؛ بهترین حالتی که می شود تصور کرد فراهم آوردن محیطی است که در آن مفاهمه به حداکثر ظرفیت خود برسد؛ محیطی برای درست و کامل شنیده شدن سخن طرفین، محیطی انصاف مدار، فضایی که در آن طرفین به دنبال تحمل و شنیدن نظر مقابل باشند حتی اگر به غایت مخالف باشد؛ چنین محیطی برای هر طالب علمی بهترین است. این فرصت چیزی نیست جز همان کرسی های آزاداندیشی که جالی خالی آن در حوزه به شدت احساس می شود. کرسی های آزاد اندیشی فضای عرض اندام واقعی نظریات است، وقتی چنین فضایی فراهم نباشد باید منتظر قضاوت های ناآگانه طرفین نسبت به همدیگر بود، در فضای غبارآلود اتهام ها مشخص نمی شود کدام نظریه سرآمد است؛ چنین چیزی متناقض با هدف تشکیل مجموعه علمی است و خسارتی بزرگ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد

یال های موستانگ

موستانگ

موستانگ اسبی تندرو و سرکش بود که هیچ اسبی به گرد پایش نمی رسید، اسب ها حسرت و آرزوی سرعت چهارنعل او را داشتند، موستانگ یال های بلندی داشت که گاهی جلوی چشم های او را می گرفت و نمی گذاشت موانع و چاله ها را خوب ببیند، و بارها به خاطر همین آسیب دیده بود؛ حتی تا مرز از دست دادن زندگی اش...

بعدها اسب های دیگر برای این که بتوانند مانند او باسرعت زیاد چهار نعل بروند، یال هایشان را بلند می کردند.


(حکایت ما و کشورهای پیشرفته صنعتی دنیا)


پ.ن: موستانگ نام نژادی از اسب هایی است که در غرب آمریکای شمالی در دشت های وسیع در گله هایی بزرگ در حال گشت و گذار هستند و در دل طبیعت باد،یال های رنگینشان را نوازش می کند. برای اولین بار این نژاد از کشور اسپانیا وارد آمریکا شد و به سرعت با محیط طبیعی خو گرفت و به هم زیستی رسید . طوری که امروزه تصور می شود این نژاد از همان ابتدا بومی  خاک آمریکا بوده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وحیدی نژاد