یکی می نویسد وقتی حفظ اسد مهم تر از پاسداری از خوزستان شد، دیدن چنین وضع ناگواری دور از انتظار نبود!
دیگری گلایه می کند که چرا آقای روحانی به جای سفر به خوزستان و رسیدگی به مشکل ریز گردها به عمان سفر می کند و به دنبال گفتگو و سازش با کشورهایی است که ایران را تهدید می کنند.
اولی را یک اصلاح طلب و دومی را یک اصول گرا ! این سبک سخنان را چقدر شنیده اید؟!
این که کمک به سوریه و حفظ اسد کار خوبی است یا نه و نیز این که سازش با کشورهایی که ما را تهدید می کنند ذلت است یا نه؟! بحث جداگانه ای است، ولی بی تردید، بی ربط ترین چیزها نسبت به حل مشکل ریزگردهای خوزستان است!
جالب است که این بی ربطی را طرفداران جریان سیاسی مخالف خوب متوجه می شوند، و با ژستی روشنفکرانه حریف را به رعایت اخلاق پند می دهند. اما معمولا متوجه نیستند که هم فکرهای سیاسی خودشان چه سخنان بی ربطی تقدیم رسانه ها می کنند.
آنچه که من می فهمم نه اصول اسلام چیزی که اصول گرایان نشان می دهند و نه راه کارهای مدرن غرب برای حل مشکلات چیزی است که اصلاح طلبان آن را ادعا می کنند.(بد حال تر از همه، جریانی است که به اسم اعتدال تمام نقص ها را در خود جمع کرده است.) بی تردید نه حقیقت و نه واقعیت متاعی نیست که در دکان این فرصت طلبان سیاسی یافت شود.
چند درصد از ما(از اصول گرا گرفته تا اصلاح طلب و شاید معتدل) واقعا ریشه ی مشکل ریزگردهای خوزستان را می دانیم؟! و چه اندازه از راه حل ها و موانع آگاهیم؟! بی تردید تا وقتی که رسانه های ما پر است از مچ گیری های سخیف جریان های سیاسی،جایی برای نشر و اندیشیدن به مسائل واقعی نخواهد ماند. که اگر این طور نبود،قطعا راه حل های واقعی مطالبه عمومی مردم می شد و هر دولتی با هر طرز فکری، مجبور به اقدام عملی و جدی می شد.