برخی عناوین در فضای انتزاعی و ذهن اقتضای رشد یا سقوط دارند مانند محبت به دیگران، عدل، صدقه دادن یا مانند ظلم،فحش دادن،غیبت کردن، دروغ گفتن...
و برخی عناوین در فضای انتزاعی و ذهن هیچ اقتضای رشد یا سقوط ندارند، مانند: راه رفتن، حرف زدن، لباس آبی پوشیدن، صرف نگاه کردن، پیاده یا سواره رفتن...
این تفاوت روشن است.
اما در فضای حقیقی و خارجی به هرحال فعل و انتخاب ما ذیل یکی از عناوین اقتضامند قرار می گیرد و دارای نقش رشد دهنده و یا سقوط دهنده می شود، اما این نقش از برآیند همان عناوین انتزاعی اقتضادار حاصل می شود، این حرف درست نیست که بگوییم بررسی اقتضای عناوین انتزاعی کار درستی نیست، چون ما باید مشخص کنیم ملاک های های سنجش ما کدام هستند تا بتوانیم مصادیق حقیقی آن را معین کنیم، سوال می شود که آیا مثلا صرف حرف زدن هم اقتضایی دارد؟ و می تواند ملاک عمل قرار گیرد؟ پاسخ این است که خیر، ملاک نیست، و صرف حرف زدن مباح است، اما دروغ،غیبت، سخن محبت آمیز به پدر و مادر ملاک است، البته باز تاکید می کنم از همین عناوین ملاک دار باید برآیند گرفت تا مشخص شود وظیفه عملی و فعلی ما چیست.
شریعت و به تبع آن فقیه نمی تواند دست بر روی تک تک افعال بندگان بگذارد و یکی از عناوین چهارگانه واجب،مستحب،مکروه،حرام، را برای آن معین کند، بلکه مانند هر علم دیگر از کلیات صحبت می کند، و در فضای عناوین ناچارا باید عناوین بدون اقتضا را مباح نامید، بنابراین فایده اصطلاح اباحه در تحلیل علمی است.
البته افرادی هم دچار اشتباه شدند و این اباحه خاصه را به فضای حقیقت و فعل سرایت دادند و برخی افعال خارجی را بدون اقتضا دانستند، ریشه این اشتباه غفلت از اقتضامند بودن هرفعلی است.
بنابراین نباید فضای عناوین را با فضای حقیقت خارجی افعال خلط کرد، عناوین واحد هستند ولی افعال قابلیت این را دارند که از جهات متعدد مصداق عناوین متعدد قرار گیرند.
در پایان بهتر است از این پس بگوییم
عناوین خمسه و احکام اربعه، زیرا اباحه حکم نیست و عدم الحکم است.