علی رغم تمام مذمت هایی که نسبت به جمود و بسته اندیشی صورت می گیرد، نسل جامد اندیشان منقرض نشده است! بعد از هجمه های شدید به "بسته اندیشی" ، چندان دور از انتظار نبود که حتی جامد اندیشان دامن خود را از این ننگ پاک کنند و دست کم ژست آزاداندیشی به خود بگیرند. این ترکیب نامیمون، فرزند ناخلفی را به وجود آورده است که نه آزاد می اندیشد و نه مذمت های بسته اندیشی را در حق خود روا می دارد. و صدالبته خلقی است به غایت پنهان، بنابراین اصلا دور از انتظار نیست که در گوشه ای از عالم ذهن نویسنده این سطور هم مخفی شده باشد.

خوب است دنبال نشانه های این خلق ریاکار بگردیم تا از شر چموشی های آن تا حدودی در امان بمانیم.

نشانه اول

سخن دیگران را نمی شنود تا در آن تامل کند، بلکه می شنود که رد کند! یعنی نتیجه از ابتدا مشخص است و اصلا قرار نیست چیز جدیدی پذیرفته شود، فقط راه رسیدن به این نتیجه را باید جست.

نشانه دوم

در هنگام گفتگو چندان علاقه به شنیدن ندارد. چون باور دارد که در سخنان دیگران مطلب آموختنی‌ای نیست یا نادر است.(همه یا غالب علم همان چیزی که در ذهن اوست یا احتمالا در آینده در ذهن او کشف خواهد شد.)

نشانه سوم

اگر با حرفی کنار بیاید، به گونه ای آن را به باورهای خود بازمی گرداند، گویی تمام اندیشه های صحیح به گونه ای از افکار او سرچشمه گرفته است و بعدا  در ذهن دیگران دچار آلودگی شده است و زلالی اش را از دست داده است!

نشانه چهارم

سخن شما را در دوراهی قرار می دهد، یا حرف مرا می زنی یا معتقد به فلان حرف باطل هستی!

نشانه پنجم

وسط یک گفتگوی داغ علمی که جای دلیل آوری است، یک باره شروع می کند به نصیحت کردن شما!

برای مثال "حرمت ها را حفظ کن! "، "فلانی گردن شما خیلی حق دارد"، "فلانی استاد شماست"...! (این ها همه معادل همان " نقد نکن" یک آدم بسته اندیش  است)

نشانه ششم

...

دیدن این نشانه ها را در هیچ فردی بعید ندانید از مدعیان آزاداندیشی گرفته تا مدعیان تقوا و دین داری! و حتی خودتان!

و البته همچون سایر ویژگی ها غلظت آن در افراد مختلف متفاوت است.